طعم تلخ زندگی به قلم صدیقه سادات محمدی(نگار)
پارت پنجم
زمان ارسال : ۱۳۷۴ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 4 دقیقه
کیوان حلقهی دستهایش را دور عسل تنگتر کرد و دستش را نوازشگونه روی موهای دخترک کشید. با لحنی متأثر و آمیخته به ملامت گفت:
- چرا اینکار رو کردی دختر؟ با روح و روان خودت چرا بازی کردی؟ حالا میدونی چقدر باید بگذره تا یادت بره و فراموش کنی؟ تا دوباره شب بتونی راحت بخوابی؟ ا
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
Zarnaz
۱۷ ساله 40عالی
۴ سال پیشالناز
۱۹ ساله 70مهدخت و پریدخت خواهرن؟؟
۴ سال پیش..
40آره
۴ سال پیشمینا
70مهدخت فرار میکنه
۴ سال پیشهستی
60😐😐😐😐😐😐🙄🙄🙄🙄🙄😠😠😠😠عجب جای خالی هستن هااا اه
۴ سال پیشدریا
۱۵ ساله 51وای نه بیچاره مهدخت
۴ سال پیشSaray
140یعنی این ماعده رو باید ببندم به تیر برق پنجاه بار از روش با هیجده چرخ رد بشم تا دلم خنک شه زنیکه بوق😡🤬
۴ سال پیشدلنیا
100قشنگه ولی دلم برا مهدخت سوخت و از ماعده متنفر شدم زنیکه بیریخت 😐😂اه از زندگی عسل بیشتر خوشم اومد یجورایی معمایی هستش ، ممنون نگار جون❤😀
۴ سال پیشنیایش
130یعنی باید تف تو صورت ادمایی انداخت ک راحت ناموسشو میفروشن😒
۴ سال پیشآرام
121والا تو رمانا. دختره با برادر دوستش صحبت میکنه خوبن با هم ولی من دوستم دو تا داداش داره تو این هفت سال دوستی داداشم از نزدیک ندیدم:-
۴ سال پیشایلین
90بیچاره مهدخت با این خانوادش نیاز به دشمن نداره به نظرم ایم ماعده زن باباشونه بعدشم مهدخت و به گودرز نمیدن غصه نخورین چون اینجوری رمان بی معنی میشه من مطمعنم نمیدن به نظرم اخر مهدخت از خونشون میره
۴ سال پیششایان
93بیچاره مهدخت چه سرنوشتی درراهشه بی آبرو بودنشو من میگم حتما نامزدش پخش کرده طلاغش داده تا از دستش راحت شه مشتاقم بقیه ی رمانو ببینم
۴ سال پیشعسل
۱۵ ساله 191اگه مهدخت رو بدن به گودرز نویسنده رو ترور میکنم اهای نویسنده فهمیدی؟
۴ سال پیشخورشید
۱۹ ساله 251به خدا که اگه مهدخت و بدن به گودرز من می دونم و اونا😡😡....ازالان کمپین؛نه به گودرز؛رو تشکیل می دم#حمایت
۴ سال پیشداروین
41سو بیوتیفول 😍
۴ سال پیش
دخترکعاشق
۱۳ ساله 20اگه مائده پیشم بود میکشتمش زنیکه......