گرداب سرنوشت به قلم صدیقه سادات محمدی(نگار)
پارت پنجاه و پنجم
زمان ارسال : ۴۷۸ روز پیش
شیدا چند لحظه خیره نگاهش کرد و گفت:
- یعنی چی آخه؟ چطور ممکنه؟ فیلم تُرکیِ مگه؟ بعدش امکان نداره، اسم مادرش مگه تو شناسنامه نبوده؟
سارا نفسش را بیرون داد و لب باز کرد:
- حالا که شده! بابام با پارتی و دور زدن قانون اسم مامانم رو براش ثبت کرده؛ آخه میدونی پارسا تا همون موقعی که مامان بابام با هم ازدواج کردن شناسنامه نداشته. ماجراش پیچیده و طولانیه، اما بیچاره پارسا که یهو این
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.