پارت صد و هفتاد و یکم

زمان ارسال : ۴۸۳ روز پیش

لاریسا پشت میزش نشست...
منتظر بود استفان برگردد.
او نمی‌توانست چنین کاری با لاریسا بکند.
لاریسا توی ذهنش داشت نقشه می‌کشید...
چطور باید ایوان را توی دام می‌انداخت؟
توی همین فکرها بود که استفان برگشت.
کاغذی توی دستش بود.
نزدیک لاریسا آمد و کاغذ را روبه رویش گرفت و نگاه لاریسا روی سر تیتر آن نشست.
پوزخندی زد...
مرخصی!
اگر کمیسر زنده بود هیچ وقت در چنین م

727
380,438 تعداد بازدید
1,202 تعداد نظر
246 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • فاطی

    10

    اخییی خدا بیامرزدت لاریسا بچه خوبی بودی 😔😂💔

    ۱ سال پیش
  • ملیکا

    20

    حدودا چند پارته ؟

    ۱ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید