پارت هفتاد و هشتم

زمان ارسال : ۱۱۸۱ روز پیش

با حیرت نگاهی ب اطراف انداختم.

میلاد گیج گفت:

-این کیه؟

این جمله رو روبه نجلا گفت.

دختر ب سمتمون اومد. نگاهم و ب پاهاش دوختم.

لنگ میزد.

اون این جا چیکار میکرد؟ تعقیبمون کرده بود؟

با ترس ب میلاد چسبیدم. ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید