پارت چهارم

زمان ارسال : ۱۳۱۷ روز پیش

قدم‌زنان مسیر مدرسه تا خانه را طی کرد. تمام مسیر به تنهایی‌اش در خانه و ترسش از تنها شدن فکر می‌کرد. کلید را توی قفل چرخاند و با ورودش به حیاط، ماشین پارک شده‌ی کیوان را دید. لبخند روی لبش نشست و خیالش راحت شد که در خانه تنها نیست.
قدم تند کرد و وارد خانه شد. صدا زد:
- کیوا
1393
277,424 تعداد بازدید
842 تعداد نظر
97 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • تی تی

    20

    عالیبیی بود کنجکاو شدم

    ۴ سال پیش
  • شایان

    ۱۹ ساله 50

    واییییی چه ترسناک 😨😰 بابا دمت گرم نویسنده عالیه👍

    ۴ سال پیش
  • هستی

    80

    من اینجا به جاش ترسیدم کاش شب نمیخوندم😐😐💔🙄🙄🙄☠️

    ۴ سال پیش
  • Zarnaz

    ۱۷ ساله 20

    عالی مثل همیشه ممنون😍💜

    ۴ سال پیش
  • سننه

    100

    به نظرم کاش حقیقت رو میگفت

    ۴ سال پیش
  • S.A

    81

    اوه بیچاره دختر سکته کرده... فقط سر یه شرط بندی ساده که جن وجود داره یا نه

    ۴ سال پیش
  • پریاس

    50

    عالیه خیلی قشنگه دلم برا مهدخت سوخت😞ولی زندگی عسل بنظرم جالبه😂😘❤عالیه رمانت نویسنده جون

    ۴ سال پیش
  • آرو

    30

    رمااااان عالیییییی اصن

    ۴ سال پیش
  • داروین

    120

    این عسل معتاد میشه بالاخره😑

    ۴ سال پیش
  • ایلین

    141

    وای عسل بیچاره منم زیاد به اجنه و جن اعتقاد ندارم اما دوروبریام اعتقاد دارن بدتر از وحشت و ترس اینکه کسیو نداشته باشی که ارومت کنه که فکرتو ازاد کنه اونموقع خودتی و خودت:)♥💔

    ۴ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید