پارت صد و شصت و چهارم

زمان ارسال : ۴۹۱ روز پیش

و این متفاوت بودن دیدها، آزار دهنده‌ترین چیز برای ایوان بود.
او دنیای لطیفی داشت...
- درسته...
با شصتش روی دست آنابت را نوازش کرد.
- نمی‌خوام ناراحتی پیش بیاد.
می‌خواست و این ناراحتی بیشترین لذت را به او می‌داد.
خودش به زودی آن ناراحتی را پیش می‌آورد.
این بار نتوانست جلوی پوزخندش را بگیرد.
آنابت با دیدن پوزخندش حس بدی گرفت!
از آن همیشگی‌ها نبود.
ایوان

727
380,072 تعداد بازدید
1,202 تعداد نظر
246 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • پشمک

    20

    عالییی فقط لطفا اخر اینو تلخ تموم نکن خواهش میکنممم

    ۱ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید