شیرشاه - VIP به قلم مرجان فریدی
پارت صد
زمان ارسال : ۵۰۴ روز پیش
***
در اتاقم مشغول به کار بودم.
طی سه روز گذشته ندیده بودمش.
هر روز به این اتاق می آمدم، ساعت ها کار میکردم.سعی میکردم تمرکز از دست رفته ام را بازگردانم.
گاها شب ها در خانه دروغی ام، مشغول انجام دادن کار های گالری خودم میشدم.
تمام تلاشم را میکردم، که آروی را فراموش کنم.
تمام تلاشم را میکردم، که فکرش را،حس نزدیکی حضورش در قلبم را،بوی عطر عجیب و خنکش را، هرجور شده از قلب
رمان فوق در دست چاپ است و دیگر امکان عضویت در آن وجود ندارد
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
HASTI
20نه چرا اینجا تموم شدد😂😢خیلییی هیجان انگیز شده
۱ سال پیششادی
20مرجان چرا اینقد بدجنسی؟؟😭😭😭بابا آدم میمیره تا جمعه بعد چرا سر بزنگاه تمومش میکنیییییی؟😭😭😭😭😭😭😭😭
۱ سال پیش...
20نهههههه امکان ندارهههه ولی اگه کاوه فهمیده چطوری؟؟؟؟؟؟
۱ سال پیش....
130میدونین یکی از دلیل های ک عاشق رمانای مرجانم اینکه سعی نمیکنه شخصیت اصلی دخترو تو رمانها شبیع ب خوشگل ترین دختر دنیا کنه همین باعث میشه ادم تُ رمانا زندگی کنه و زندگی کردنویادبگیره منتظره هیجانات هستم
۱ سال پیشEsra
71پرنس که نمی تونه پرنسسش رو فراموش کنه یا برعکس، می تونه؟ آروی، آروی، آروی! چرا بازی می کنی برادرم؟ برایان... بوی عشق و عاشقی می آید! توروخدا بگید کاوه هنوز نفهمه و نفهمیده
۱ سال پیش
30یا ابلفض، خدایا خودت رحم کن
۱ سال پیش.
30هیییییییییی خوووووودااااا دارم نمیتونممممم
۱ سال پیشBaran
60اوکییی از همشونننن جز برایاننن متنفرممممممممممم
۱ سال پیش...
31خود کاوه یعنی فهمیده؟😳
۱ سال پیشسانیا
60واای کی فهمیدههه؟؟؟؟نهههه
۱ سال پیش
مرسل
18کی اون بسته رو فرستاده؟ فکر کن اروی فرستاده باشه😁!!!