پارت چهل و پنجم

زمان ارسال : ۵۲۵ روز پیش

این را گفت و از در بیرون رفت. با رفتنش سوگل سراغ ساک رفت تا لباس‌هایی که سوگند آورده بود را ببیند. از بین لباس‌ها، یک پیراهن نخی تابستانه که دامن چین‌دار و رنگارنگی داشت را انتخاب کرد. آستین‌های پفی کوتاهش، مناسب دست شکسته‌اش بود و با احتیاط و البته ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید