پارت هشتم

زمان ارسال : ۵۰۸ روز پیش

خشک شده نگاهش کردم...
خواستم جوابش را بدهم که صدای تیر اندازی در سرم پیچید و وحشت زده چرخیدم
همه به آسمان زل زده بودند
چند قدم عقب رفتم و فاصله گرفتم

هلیکوپتر مامورین پلیس روبه روی پشت بام ایستاده و به جایی رگ بار شلیک می کرد
سردین درست گفته بود....آن ها بالا بودند
منتظر هلیکوپترشان بودند برای فرار!
با سرعت مامورین را کنار زدم و چون خیلی ها فکر می کردند از مام

178
69,716 تعداد بازدید
60 تعداد نظر
8 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید