شیرشاه - VIP به قلم مرجان فریدی
پارت نود و چهارم
زمان ارسال : ۵۲۷ روز پیش
***
راننده کمکم کرد تا به لابی هتل برسم.
اعضای بدنم را حس نمیکردم.حتی مغزم سنگینی میکرد…انگار اضافی بود.دوست داشتم،پیشانی ام را بشکافم و مغزم را در بیاورم.
قدم هایم ذره ای تعادل نداشتند.
_خانوم مطمئنی نمیخوای بری بیمارستان!؟
سر تکان دادم…مرا روی مبلی نزدیک به پذیرش نشاند.
_م…ممنون.
نمیخواستم بیشتر بماند..،کسی نباید از این راننده میپرسید که مرا از کجا ا
رمان فوق در دست چاپ است و دیگر امکان عضویت در آن وجود ندارد
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
HASTI
70خیلی خببب دقیقااا تو شوکم و این شوک یک هفته ای زیادز طولانیه😂 مرسی مرجان که تو این شرایط پارت گذاشتی واقعا عالی بودن💕💕
۱ سال پیشرز
50مرسی مرجانی 🥺 تو این شرایط برامون پارت گذاشتی ❤️ 🩹
۱ سال پیشEsra
70من مردممممممممممم اول که آروی بعدم کاوهاههههههههه لعنتی از کجا فهمیدن
۱ سال پیشسانیا
70اروی که هنوز نفهمیده ولی وقتی بفهمه...
۱ سال پیشسانیا
90به فاک رفتی سیندرلا:))) واایی از دیدن اون روی اروی میترسم
۱ سال پیش.
90یادمون نمیره که همراه بودی ملکه
۱ سال پیشBaran
60ممنون که پارت گذاشتی مرجان جان. خیلی خوب بود
۱ سال پیش✌️
80🥺🥺اول اینکه مرسی که پارت رو گذاشتی دوم اینکه یااااااااااااااااااا ابلفضضضضضضضضضضضضضضضضض
۱ سال پیش
Mahsa
00مرجان ما همه جوره قبولت داریم خیلی ماهی تو دختر......🖤🚶 ♀️