پارت سی

زمان ارسال : ۵۳۰ روز پیش

در اتاق باز شد و سوگند بیرون آمد. سارا هول‌هولکی گفت:
- شماره بده من تو مسیر واست پیامک می‌دم. زود باش.
شیدا باعجله شماره‌اش را گفت و سارا در گوشی‌اش ذخیره کرد.
- ساراجان مادر، بریم؟ بیشتر از این مزاحم نباشیم.
سوگند این را با صدایی کمی بلندتر گفت و شیدا از جا برخاست. با لبخند ملیحی گفت:
- تشریف داشتین... شام در خدمت باشیم.
- نه ممنون. ان شاءلله که راحیل‌جونم زودتر خوب ب

165
135,727 تعداد بازدید
149 تعداد نظر
87 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید