خواهر خوانده به قلم صدیقه سادات محمدی(نگار)
پارت بیست و دوم
زمان ارسال : ۱۳۸۴ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 5 دقیقه
مرکز خرید شلوغ بود و مملو از جمعیت... چشمهای مشتاق نیهان به ویترینهای رنگارنگ مغازهها دوخته شده بود و با لبخند محوی از سر شوق نگاهش روی لباسها میچرخید. غرق در تماشا بود و نه جمعیت را میدید و نه نگاههای کنجکاو مردم را که گاهی با پوزخند و گاهی پ ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
کیانا
۱۶ ساله 80نگار جون عالی بود فقط امیدوارم خواهر برادر نشن