پارت بیست و یکم

زمان ارسال : ۱۳۸۵ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 5 دقیقه

حسام متوجه کلافگی نیهان شده بود، فنجان چای را سمت مهراد گرفت و پرسید:

- مهراد از مطب چه خبر؟

مهراد که انگار مطلب مهمی یادش آمده باشد، فنجان را گرفت و جواب داد:

- آهان! گفتی مطب، دیروز هستی اومده بود.

اخم ظریفی بین ابروها ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.