پارت چهارم

زمان ارسال : ۱۴۸۳ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 6 دقیقه

جوابم به همه سوالاش اخم بود و دیگر هیچ! مفتاحی اما بر عکس ما دستش رو به شکمش گرفته بود و می خندید. نمی دونم کجای حرفم خنده داشت... ایش!

یکم که گذشت و از خندیدن سیر شد، چند تا سرفه کرد و گفت: می بینم خوب باهم جور شدین، ویانا پیش تو بمونه آویز! ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.