سوگند به دست هایت ( جلد دوم رمان آخرین بوسه ) به قلم میم.الف (مهسا ٩٣)
پارت بیست :
#آراز
نمیدونم چرا باید همیشه حامل خبر بد میبودم !ساکمو برداشتم و رفتم جلوی در تا منتظرشون بمونم. گوشم اونجا بود که ببینم بهزاد میخواد چه بهونه ای بیاره.
بهزاد:
-رها ،روشنک بهراد و بهارک؛ جمع کنید وسایلاتونو برمیگردیم.
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
فاطمه
00ح