پارت هشتاد و چهارم

زمان ارسال : ۵۷۰ روز پیش

پرند را دوست میداشت
برخلاف تصورم،ترجیه داد حضانت پرند را به من دهد…چرا که میدانست بهتر از من برای او مادری وجود ندارد…
عذاب وجدان مرگ رها…
و کم کاری هایش ،این چنین رقم زد که نوه اش را به صمیمی ترین دوست دخترش بسپرد.
هر چند هفته ای یک بار به پرند سر میزند
به عنوان شریک کاری و دوست من!
و پرند بی خبر از این که آن زن مادربزرگش است، اورا دوست میداشت.
بیچاره برایان…ن

736
320,024 تعداد بازدید
1,848 تعداد نظر
121 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • مرسل

    140

    واقعا فکر کردین مرجان رازه اروی رو تو عقیم بودنش میبینه! این دختر خلاق سورپرایزمون میکنه!!! 🙂♡

    ۲ سال پیش
  • ..

    08

    به نظرم آروی عقیمه و نمیتونه بچه ای داشته باشه و این احتمالا رازشه

    ۲ سال پیش
  • Saniya

    110

    نه فکر نکنم عقیم بودن اونقدر ها هم مهم نیست صد درصد بزرگ تر از این حرف هاست شاید به گذشتش یا خانواده مربوطه.... البته اینی که گفتید هم احتمالش زیاده...

    ۲ سال پیش
  • سانیا

    20

    وای چرا همه راز دارننن یعنی می تونه متقاعدش کنه؟

    ۲ سال پیش
  • HASTI

    130

    واقعا هم حامی مثله اسمش یه حامیه👌وای اگه برایاان حقیقتو بدونه چیمیشهه!!. امان از ویکتوریا تا خواستیم نفس راحت بکشیم دوباره اومد😑😂 عالی بود این پارت 😍👌

    ۲ سال پیش
  • 90

    وای زنیکه عوضییی ، یعنی رازش چیههه ، الله به ما صبر عطا کن😭😂

    ۲ سال پیش
  • میسا

    90

    تا میایم از ویکتوریا خلاص شیم دوباره سر و کله اش پیدا میشه😶😶

    ۲ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید