پارت شانزده

زمان ارسال : ۵۶۹ روز پیش

ابروهای سارا بالا پرید و با تعجب گفت:
- وا... مگه می‌خوای بگی واسه دوست پسرم کار جور کن؟! اصلا بگو واسه داداش دوستم. یا نه بگو نامزد دوستم که خیالش راحت باشه هیچ قضیه‌ای این وسط نیست و با پسره هیچ صنمی نداری.
محیا تای ابرو بالا انداخت و چشمکی زد.
- ولی ناقلا یه قضیه‌ای این وسط هست مگه نه؟! زود باش بگو کیه؟ مهندس بیکاره؟
سارا شانه بالا انداخت و گفت:
- نه بابا، مهندس کجا بود!

165
135,867 تعداد بازدید
149 تعداد نظر
87 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید