گرداب سرنوشت به قلم صدیقه سادات محمدی(نگار)
پارت ده
زمان ارسال : ۷۸۹ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 8 دقیقه
سارا رو ترش کرد و معترض شد:
- ئه مامان... میشه گیر ندی؟ میگم چیزی نیست دیگه!
سوگند چشم درشت کرد و نهیب زد:
- این چه طرز حرف زدنه؟ د بهت میگم چته؟
سارا قهرآلود رو گرداند و سمت اتاقش رفت:
- همون تو اتاق میموندم بهتر بود.
همان لحظه پارسا به خانه برگشته و وارد سالن شد. دخترک بیتوجه به سر و صدای مادرش، به اتاق برگشت و غرولندکنان روی تخت نشست. طولی نکشید که صدای پارسا به
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
صدیقه سادات محمدی(نگ | نویسنده رمان
قربونت. آره هنوز عوض نشده😄
۲ سال پیشرویا
00ممنون از پاسخگویتون😘😘😘😘شما با نظم ترین نویسنده رمان های انلاین هستین وسازنده محترم باید به چنین نویسنده خوش اخلاق و باهوشی افتخار کنن
۲ سال پیشصدیقه سادات محمدی(نگ | نویسنده رمان
قربون محبتت. متشکرم لطف داری عزیزم. انجام وظیفه اس🥰😘😘💞
۲ سال پیشرویا
00نویسنده جان سوگند مادر سارا با سوگند داستان التیام یکیه اخه سوگند داستان التیام زمان جنگ تحمیلی که مادرش فوت کردن دانشحو بودهه درسته؟؟؟
۲ سال پیشصدیقه سادات محمدی(نگ | نویسنده رمان
سلام عزیزم، بله. همون سوگند هست
۲ سال پیشرویا
00پارسا مشوک به ایدز هست ازمایش داده جوابش چند ماه طول میکشه
۲ سال پیشعسل
00یعنی پارسا چشه🤔
۲ سال پیش
رویا
00ممنون عزیزم اره از حساسیتش نصبت به سارا فهمیدم