پارت سیزده

زمان ارسال : ۱۲۶۰ روز پیش

ناخواسته حواسم پرت موجود قد بلند و بی روح کنارم میشد...که از رفتن‌ منصرف شده و حالا درست میتونستم ببینمش...

نفسم رو حبس کردم و سرم رو چرخوندم و فریاد با حرص بازوی نیاز رو گرفت و داد زد:

-قایم باشک دوست داری نه؟ بار دومته نیاز...بار دوم ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید