پارت سوم

زمان ارسال : ۸۰۴ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 8 دقیقه

با دلش کلنجار می‌رفت و می‌گفت: « یزدان بی‌خیال، یه هفته_ده روز بگذره از سرت میفته، همه چی یادت می‌ره... » ولی مگر آن صورت زیبا و چشم‌های مشکی لحظه‌ای از ذهنش دور می‌شد؟

با کلافگی از جا برخاست تا دستی به سر و روی خانه بکشد. کمی، نشیمن و آشپزخان ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.