پارت هفتاد و چهارم

زمان ارسال : ۶۰۲ روز پیش

رها میگفت در شب تولد کاوه این پیراهن را پوشیده.
میگفت کاوه مجذوب این پیراهن شده و تمام شب را کنار دریا رقصیده اند…
رها با گریه این پیراهن را از کمدش اورد و به سمتم گرفت
گفت این پیراهن را نمیخواهد.
گفت باشد برای من…
گفت یادگاری نگهش دارم،و به یادش در یک شب خاص بپوشمش.
دستکش هایش را هم خودش برایم دوخت

فکرش را میکردی رها؟
که پیراهن سرخت را به نیت خون خواهی

728
318,792 تعداد بازدید
1,848 تعداد نظر
121 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • Y

    00

    چقد با این پارت من گریه کردم😭🖤

    ۲ سال پیش
  • نرگس

    ۱۴ ساله 70

    نمیدونم فقط منم که اینجوری فکر میکنم یا نه ولی احساس میکنم کاوه رها رو دوست داشته و داره و خودش هم مجبور بوده یجوری حس میکنم هر چی حس زیر سر ذات پلیده شیداست اینکه کاوه هنوز انگشترشونو داره عجیبه

    ۲ سال پیش
  • Esra

    30

    بغض🥲💔

    ۲ سال پیش
  • فاطمه

    00

    چقدر حال هوای آیسو برام وایب آهنگ ........ ..... از ...... رو میده🥲🥲

    ۲ سال پیش
  • Hajar

    50

    قلبم ب درد امد حالم با این پارت بد شد دلم میخواست منم بشینم گریه کنم بااینکه واقعی نی ولی انگار خودم زندگیش کردم:)))))

    ۲ سال پیش
  • آبان

    ۱۷ ساله 30

    خیلی زیبا و عالی الانم دارم اشکمو برا این پارت پاک میکنم مرسی:)

    ۲ سال پیش
  • Mahsa

    30

    قلبمم میخام بمیرم برات خب؟:))

    ۲ سال پیش
  • کی‌ناز

    70

    دیگه خیلی داری به آروی بها میدی. هرکاری اون میکنه بد نیست و این آیسو که در خطره و منفوره. مسخر ه است که آروی بگه از چشمم افتادی، چون با پدر رها رقصیده حالا خوبه که آروی اون همه بلا سر این بدبخت آورده.

    ۲ سال پیش
  • مبینا

    100

    این پارت حرفای ایسویی ک میخواد جار بزنه این پارت غمی ک کسی درک نمیکنه ایسو به درک شدن نیاز داره درکش نکنن خودش پشت خودش وایمیسه ایسو ما شیرشاه خودشه این پارت ته غم بود :)

    ۲ سال پیش
  • .

    50

    اولین رمانیه که دوس ندارم تموم شه نههه تموم نشیا 🥺🚶

    ۲ سال پیش
  • مرسل

    20

    اووووووف

    ۲ سال پیش
  • Mahsa

    30

    خیلییی قشنگه مودنم به حال کی غصه بخورم ولی حدس میزن م رها خودکشی کرده چون چند پارت پیش آیسو یه اشاره غیر مستقیم کرد هعیییی قلبم🥺❤

    ۲ سال پیش
  • Rahil

    110

    این پارت غمگین بود،خیلی خیلی:)) چرا انقد بغضی امم:)) مرسی مرجانی این پارتم خفن بود❤ آروی خان آیسوی مارو ناراحت کردی، بغضیش کردی، اشکشو در آوردی، حالشو بد کردی، پس. از چشم ما نیز در حالِ افتادنی..

    ۲ سال پیش
  • مریم

    40

    در حال افتادنی!😂😂😂😂😂

    ۲ سال پیش
  • مبینا

    30

    این پارت خدا بود قلبم گرفففف اونلحظه ایسو که اروی بش گف از چشم افتادی واقعن بغضی شدممم الهی بمیرم براش چقد درد بکشهههه

    ۲ سال پیش
  • مبینا

    40

    الهی بگردم برا ترنج اروی بززز چرا اینجوری بش گف من پارت بعدیو میخام تروخداااا هفته دگ دیره میمیرم من🥲😂💔

    ۲ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید