عطر رازقی به قلم مهراد رستایی
پارت سی و نهم :
روزسرنوشتسازش از راه رسیدهبود. تهمایهذوقی که داشت را حفظکرد اگر نتایجکنکورش درحدی بود که بشود رویشحسابکرد دیگر معطل نمیکرد، سریعکاری پیدا میکرد و از اینجاهم نجاتپیدا میکرد.
دیگر لازمنبود با شهروز روبهرو شود، لازمنبود احساس ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
قشنگتراز پریا
10اعتماد ب نفس ک نیس اعتماد ب سقفه😐.... ببینید بچه ها اونقدر زیاد بود ک من دقیقا ۲۴ ساعت درگیرش بودم تا تموم شه😐😐چشمام داره از ت کاسه در میاد از بس زیااد بود من فکر نویسنده هم هستم خیلی زحمت میکشه😐