پارت سی و هفتم :

دود‌ سیگار و قلیان‌فضا را احاطه‌کرده بود، مردم‌ با‌پوشش‌های‌ رنگاوارنگ به‌این‌طرف و آن‌طرف‌ می‌رفتند.

دربند، حسابی‌شلوغ‌بود و صدای‌خنده، آهنگ، همهمه مردم‌ عبور و مرور‌حسابی؛ پرویز و چندتا از دوستانش‌ روی‌‌تخته‌ رستوران که‌با قالی‌ستنی‌زینت‌گرف ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.