شیرشاه - VIP به قلم مرجان فریدی
پارت شصت و ششم
زمان ارسال : ۶۳۳ روز پیش
خیره نگاهش کردم
با انگشت سبابه و شصتش چشمانش را ماساژ داد.
راننده اش پیاده شد و بع سمتش شیشه آب گرفت.
آروی دستش را پس زد و به بدنه ماشین تکیه زد.
از کتش سیگاری در آورد و با فندک، آتشش زد.
کام عمیقی از سیگار گرفت.
لحظه ای به تراس نگاه کرد
هول شده یک قدم بع عقب برداشتم
صدای سمیه در گوشم پیچید
_خانوم!؟
فوری همان طور که خیره نگاه ریز شده آروی بودم جواب دادم:
رمان فوق در دست چاپ است و دیگر امکان عضویت در آن وجود ندارد
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
بارون
01عزیزم درست و با دقت بخوان😂
۲ سال پیش...
60عوضی خیلی ا کاوه متنفرم دلم میخواد تا میخوره بزنمش اصلا سرشو بکوبم ب دیوار😒(مرجان ببین رمانات باهامون چکار کرده ک بااینکه رمانه داریم حرص میخوریم🤧😂)
۲ سال پیشNfs
90کار خود کهیر لاشیهههه اخخ ایسو بترکون دخترممم تو خودت رئیسی اینا خبر ندارن :)))))
۲ سال پیشHASTI
60بی صبرانه منتظر پارت بعدیم خیلی هیجان دارمممم😍 خیلی عالی بود👌
۲ سال پیشBaran
60وای خدااا قلبم....
۲ سال پیشnarges
60واییی خدا بخیر بگذرونع
۲ سال پیش
الناز
121کار خوده ب قول ایسو کهیرشه😒😂