پارت شصت و چهارم

زمان ارسال : ۶۳۸ روز پیش

خواستم دستم را عقب برانم،اما نگاهم روی حلقه دستش خشک شد.
حلقه نقره ای با طرح مارپیچ خاص رویش.
قلبم فرو ریخت…
موجی از خاطرات بر سرم هوار شد.
مانند یک فیلم کوتاه، صحنه هایی که نباید، از جلوی چشمانم گذشتند.

***
رها با شکم برجسته روی کاناپه نشسته و با نگاه خیس و ماتش به تی وی خاموش زل زده بود
دستش را روی شکمش گذاشت و آرام شکمش را نوازش کرد
به سمتش رفتم:
_مید

731
319,345 تعداد بازدید
1,848 تعداد نظر
121 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • راحله

    10

    مثل همیشه عالی❤️

    ۲ سال پیش
  • Baran

    10

    وایی مرجانن مرسیی پارت جبرانی گذاشتیی مثل همیشه هم بی نظیر بود❤

    ۲ سال پیش
  • الی

    30

    مث همیشه حرف نداش♥️

    ۲ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید