التیام به قلم صدیقه سادات محمدی(نگار)
پارت یازده
زمان ارسال : ۸۴۶ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 5 دقیقه
هرچقدر بیشتر میشنیدم، بیشتر ته دلم خالی میشد. چارهای جز صبوری نداشتم. سوگل با ذوق و شوق میگفت و من در حالی که لبخند روی لب داشتم، گوشت تنم آب میشد از هراس حرفهایش. به شدت به متین علاقه داشت و از طرفی به دلم بد افتاده بود که متین آدم درستی نیست. ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
«~قشنگتر از پریا~»
20اووففف کم بود اخه ما چطور صبر کنیم 😐😑😑😑 خیلییی کمممم بووود لطفا پارت بعدرووو بیشتر کنید