پارت هشتاد و چهارم

زمان ارسال : ۸۱۳ روز پیش

به محض سوار شدنش، ترور که صندلی عقب نشسته بود، گفت:

- چی شد؟

سرش را با پیروزی تکان داد و موهای به هم ریخته‌اش را مرتب کرد.

- همه چیز عالی پیش رفت!

به آرامی نفسش را از دهانش خارج کرد و سرش را به صندلی تکیه داد. انگار قلبش ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید