التیام به قلم صدیقه سادات محمدی(نگار)
پارت دوم
زمان ارسال : ۸۸۵ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 6 دقیقه
لباسهایش خاک آلود و کمی خون از کنار شقیقهاش تا نزدیکی گونه راه گرفته بود. چشمهایش از اشک سرخ بود و لبهایش به سفیدی میزد.
تا خودم را از لا به لای جمعیت به سوگل برسانم، چند نفری طعنهام زده و تعادلم را بر هم زدند. مقابل خواهرم ایستادم و دل ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
امنه
۲۷ ساله 10سلام نگار جان ساعت چه پارت بعدی میذارین؟