پارت یازده :

اولین‌صبح‌دلپذیر سال‌آغاز شد‌ جنب‌و‌جوش مهمان‌ها و اهالی‌خانه بود دخترها تند‌تند و با دقت‌ آرایش‌می‌کردند و رستا و نفس وسایل‌ پیکنیک‌را آماده می‌کردند.

اتوبوس منوچهر برای بردن‌ آنها به‌تفریح ایستاده بود. امیر‌علی سشوار را روشن ‌کرد و با شانه‌ ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.