پارت ده

زمان ارسال : ۸۷۲ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 2 دقیقه

دیگر صبر نکرد و تند تند پایین آمد؛ راه‌سالن را در‌پیش گرفت که او و رستا‌همزمان با‌هم روبه رو شدند رستا با‌دیدن نفس‌ شاکی گفت:

- نیم ساعته‌ دارم‌صدات میکنم چرا‌ نمیآی سر‌میز الانه‌که سال‌تحویل بشه؟!

چشم‌های نفس‌گرد شد‌ حتی خودش هم نمی‌د ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.