اسلحه ی خودکشی به قلم مبینا حاج سعید
پارت نهم
زمان ارسال : ۹۱۳ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 8 دقیقه
«دانای کل»
خان، سیگار را میان لبهایش گذاشت و دست دیگرش را روی صندلی فلزیای که او رویش نشسته بود، نهاد. نیشخندی زد و در حالی که از سیگارش کام میگرفت، زمزمه کرد:
- کامی میگه از دیوار صدا میاد، از تو نه. تصمیم گرفتی لام تا کام حرف نزنی ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
دخترای من
۳۷ ساله 00عالی 👌