دلبریده به قلم مایا
پارت سوم
زمان ارسال : ۹۳۸ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 2 دقیقه
با احساس ایستادن ماشین دستی به سر دردناکم کشیدم و نگاهی به برج انداختم، نوشیدنی لعنتی به طرز عجیبی گیج و منگم کرده بود.
بدون حرف از ماشین پیاده شدم و دستم رو با فشار روی شقیقههای دردناکم کشیدم، سوز هوای زمستونی سر دردم رو بیشتر کرده بود.
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
☆
00بسی زیبا