منفی چهار (4-) به قلم مرجان فریدی
پارت هشتاد :
به عربی یه چیزایی میگفت.
نمیفهمیدم
نگاه مردا یه جوری بود، درک نمیکردم
انگار اومده بودن قصابی.
انگار داشتن از پشت شیشه به گوشتا نگاه میکردن تا انتخابش کنن!
نفس عمیقی کشیدم…
مرد ها بی دلیل شروع کردن به خندیدن…
_فارسی براشون حرف بزن
اینو مرتیکه مو جاین رمان به اتمام رسیده است و به درخواست نویسنده به علت چاپ، امکان مطالعه آن وجود ندارد.
مطالعهی این پارت حدودا ۷ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۱۰۱۳ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
بی نام
10بهترین رمانیه که خوندم
۱۲ ماه پیشDayana
00لعنتی هرکی تو این شرایط بود عشق و عاشقی یادش میرفت بخدا😂😭بعد تو هنوز داری لج بازی میکنی؟ 😂💔صبر کن هروقت سالم رسیدی خونه جررش بده😂
۲ سال پیشBaran
10پس برم وقت***بگیرم😭😂
۳ سال پیشBaran
31عادیه همزمان منم قلبم تند میزد؟ 🥲💕
۳ سال پیشدلی
20ن😂
۳ سال پیش
پناه
01به نظرم نهال زیاده روی کرد آردا از ترکیه اومده دنبال این بعد تو این هیرو ویری داره سرکوبش میکنه درحالی ک باید تو این وعض شوق و ذوق داشته باش که پسر مورد علاقه اش اومده دنبالش و رها و آزاد میشه از اونج