سوگند به دست هایت ( جلد دوم رمان آخرین بوسه ) به قلم میم.الف (مهسا ٩٣)
پارت هفده :
-بشین عزیزم بشین.
درو بست و اومد نزدیکم، با صدای آروم گفت:
-میخوام یه حرفایی بهت بگم ولی مبادا آراز بفهمه ها.
تو دلم گفتم یا خدا. چیشده؟ نکنه دیده ما رو تو استخر؟ و کلی فکرای دیگه ریخت تو سرم؛ همشونو پس زدم و گفتم:
-چیشده ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
فاطمه
00س