خواهر خوانده به قلم صدیقه سادات محمدی(نگار)
پارت ده
زمان ارسال : ۱۳۹۵ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 5 دقیقه
نیهان کمی سمت حسام متمایل شد و پهلویش تیر کشید، کمی حالت تهوع داشت اما بروز نداد و پرسید:
- ببینم خداوکیلی دکتری؟
- دندونپزشکم
لبخند کمرنگی زد و یک تای ابرویش را بالا داد، گفت:
- هنوزم سر حرفت هستی؟ که منو ببری خونه ات؟!
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
شینا
۱۵ ساله 30وای که حسام چقدر پسر خوبی بود هکس جای اون بود ولش می کرد میرفت