پارت هشتاد و ششم :

منو نویان زیر چشمی به هم نگاه کردیم و من در پاسخ به زدن لبخند کمرنگی اکتفا کردم، اونا چی فکر میکردن ما چی!

نویان نفسشو فوت کردو گفت :

_ بنظرم سام اسم خوبیه.

با گفتن این اسم بچه که توی بغل مهرانه بود به نویان نگاه کرد، همه از این ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.