پارت هشتاد و سوم :

مهراد همونطور که رانندگی می‌کرد زیر لب گفت :

_ اون فکرش پیش توئه.

با اخم گفتم :

_ شنیدم چی گفتی، چه ربطی به من داره؟

حرفی نزد ضربه ای به بازوش زدم و گفتم :

_ مهراد با تو ام.

سرشو تکون داد و ناچار گفت :

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.