پشت چراغ قرمز (جلد دوم) به قلم حانیا بصیری
پارت هشتاد و یکم :
عمو با دیدن من که خجالت میکشیدم نجاتم داد و سریع گفت :
_ خوب دیگه، ما بریم فردا دوباره میایم.
نویان سریع گفت :
_ نه عمو نیازی نیست فردا مرخص میشه خودمون میایم.
مهرانه خندید و گفت :
_ نویان جان شما با عمو میری خونه ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
...
00لطفا همه ی پارت هارو باهم بزار خو