خواهر خوانده به قلم صدیقه سادات محمدی(نگار)
پارت هشتم
زمان ارسال : ۱۴۲۸ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 4 دقیقه
باد سردی می وزید و دانه های سرگردان برف را به این سو و آن سو می کشاند، هر وزشِ باد، لرز به تن می انداخت. آسمان زودتر از هر شبِ دیگر رو به تاریکی می رفت.
حسام ماشین را جلوی در پارک کرد و وارد حیاط خانه ی جدیدش شد. خانه ای که یک پنجم از خانه ی ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
بدون نام
00عالی