پارت شصت و هفتم :

یهو با دیدن زنی که توی خونه بود حرف تو دهنم ماسید! یا اکثر امام زاده ها! این هلن بود؟ چرا این شکلی شده بود!

هلن تا مارو دید دستاشو گذاشت روی صورتش و با جیغ به سمت اتاق دویید و درو بست، مهراد شوکه شده گفت :

_ فکر کنم گند زدم!

من ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.