پشت چراغ قرمز (جلد دوم) به قلم حانیا بصیری
پارت شصت و ششم :
خواستم گوشیرو بزارم کنار که با دیدن شماره ای که روی گوشیم افتاده بود منصرف شدم ، ناشناس بود! یه دور شماره رو خوندم چیزی دستگیرم نشد، بیخیال شدم و به سمت خونه حرکت کردیم، نیاز به خیابون نگاه کرد و گفت :
_ این مسیر برام آشناست، نمیدونم... انگار ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
گلییی
۱۹ ساله 00ساتیا کیان همون پسره که وقتی نیاز با نویان رفتن جشن نیاز مشروب میخواست بعد شربت خورد به صاب مجلس کلی فوش داد بعد به خدمتکار خونش گفت بره بش بگه بعد تو جشن با کیان اشنا شد روانشناس بود چی بود کارتشو