پشت چراغ قرمز (جلد دوم) به قلم حانیا بصیری
پارت شصت و سوم :
پریدم وسط حرفش و همونطور که به منشی نگاه میکردم گفتم :
_ جلسه بعدی رو من با خانم منشی هماهنگ میکنم.
منشی سریع گفت :
_ بله، بله من در خدمتم.
دست نیازو گرفتم و به کیان که بهمون نگاه میکرد گفتم :
_ فعلا آقای دکتر.
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
نازگل
۰۰ ساله 00خدایی فقط اونجا که نویان گف منم شکایت دارم دستم درد میکنه لنتی عینه منه واسه سوزوندنش گف الهی نیاز پیش مرگت بشع نپص