پارت شصت و دوم :

صبح با صدای آلارم موبایلم چشمامو باز کردم و گیج به اطراف نگاه کردم، یهو یادم اومد قراره ساعت هشت بریم پیش روانشناس سریع بلند شدم و خواب‌آلود پله هارو پایین رفتم.

_ صبح بخیر!

جوری سرمو چرخوندم به سمتش که صدای مهره های گردنمو شنیدم، با ص ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.