منفی چهار (4-) به قلم مرجان فریدی
پارت شصت :
همون طور که کمرم و به آینه پشت سرم میچسبوندم تا فاصله بگیرم، ترسیده به چشمای خشنش زل زدم.
_چ...چته!
درای اسانسور که باز شدن با حرص مچ دستم و کشید.
دنبالش مثل کش از اسانسور به بیرون کشیده شدم.
هنگ کرده دنبالش تقریبا میدوییدم.
خیلی سریع قدم برمیداشت
از شرکت خااین رمان به اتمام رسیده است و به درخواست نویسنده به علت چاپ، امکان مطالعه آن وجود ندارد.
مطالعهی این پارت حدودا ۵ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۱۰۹۹ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
Baran
30واییی چطور انقدر محشر مینویسی😭💕🥲 بی صبرانه منتظرم تا فقط فردا بشه