منفی چهار (4-) به قلم مرجان فریدی
پارت پنجاه و هشتم :
اروم به دیوار تکیه زدم.
با حرص گوشیم و از کیفم خارج کردم و شماره ی اوزان و گرفتم.
بعد چند تا بوق جواب داد.
_بله؟
اخمام در هم فرو رفت.
_باهات حرف دارم کجایی!؟
کلافه گفت:
_آیلی اصلا دوست ندارم ببینمت ...
بین حرفش پریدم و جیغ زدم.
_گفتم میخوام باهات حرف باین رمان به اتمام رسیده است و به درخواست نویسنده به علت چاپ، امکان مطالعه آن وجود ندارد.
مطالعهی این پارت حدودا ۸ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۱۱۰۳ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
Dayana
10#آیلی_وحشی_میشود😎😂
۲ سال پیشدلوین
30اخی چ قشنگ 🥺
۳ سال پیش:-)
40عالی،خیلی خوب بود😍😍 خسته نباشید خانم فربدی😉
۳ سال پیشBaran
50اصننننن این پارتتتتت بی نظیررررر بودددددد. وایییی خیلی عالییی بود. محشر. عاشق کار ایلی شدم😂😂
۳ سال پیشn.a
50دمت گرم مرجان فوق العاده بودددد
۳ سال پیش
Miele
10و چه می کنههه آیلی✨️🫦 قلبم برای نهال پودر شد ولی، رابطشون من و یاد آیوار و اروان می ندازه🥲