پارت سی

زمان ارسال : ۱۰۵۲ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 5 دقیقه

بعد از این که کل ماجرا رو تعریف کردم، گفت:

- داداش من حس می‌کنم یه چیزی لنگ میزنه این وسط. بی‌شک نقشه‌شونه، شاید می‌خواستن حواس عمه خانم رو پرت کنن.

دستی به چشم‌هام کشیدم و با خستگی لب زدم:

- منم همین رو میگم. آخه غیرقابل باور ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.