ترس از ارتفاع به قلم مبینا حاج سعید
پارت سی
زمان ارسال : ۱۰۵۳ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 5 دقیقه
بعد از این که کل ماجرا رو تعریف کردم، گفت:
- داداش من حس میکنم یه چیزی لنگ میزنه این وسط. بیشک نقشهشونه، شاید میخواستن حواس عمه خانم رو پرت کنن.
دستی به چشمهام کشیدم و با خستگی لب زدم:
- منم همین رو میگم. آخه غیرقابل باور ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
n.a
30خواهر داشت ؟؟؟ ... من فکر میکردم فقط شایان رو داشت