پشت چراغ قرمز (جلد دوم) به قلم حانیا بصیری
پارت پنجاه و ششم :
درمونده گفت :
_ نویان، من چرا رفتم بیمارستان؟ چرا جز تو کسی نیومد دنبالم خانواده ام پدر و مادرم کجان؟
نمیدونستم باید جوابشو چی بدم، یعنی اگه واقعیتو میگفتم ناراحت میشد، نمیخواستم از اینی که هست بدتر بشه.
سرمو به طرفین تکون دادم ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
صبا
92وای چرا رمان تموم نمیشه خسته شدیم دیگه یا پارتارو زیاد کنین یا زود به زود بارگذاری کنین شما در مقابل ما مسئولین من نمیدونم چه سودی براتون داره که تعداد پارت بیشتر بشه ولی دیگه داره خسته کننده میشه