پارت صد و هجده

زمان ارسال : ۸۱۹ روز پیش

***
«ایوان»

نگاه دیگری به صورت غرق در خواب آنابت انداختم.
موهایش روی صورتش افتاده بود...
رنگ گندمی پوستش و صافی و شفافیتش زیباتریش می‌کرد.
در خواب معصوم‌تر بود...
گناهی نداشت، دختر بدی هم نبود اما بد عاشق شد.
من آدم درستی برایش نبودم و تمایلی هم به آشکار کردن این قضیه نداشتم.
او من را می‌خواست و من هم او را می‌خواستم اما هر کدام دلیلی داشتیم.
از تخت پا

727
380,357 تعداد بازدید
1,202 تعداد نظر
246 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • nazli

    30

    واقعا این رماان خیلیی جذابع یه خسته نباشید تپل به نویسنده این رمان

    ۲ سال پیش
  • به تو چه

    40

    واااای نویسنده چرا جااا حساسشش ول کردییییی😤😤💔💔💔🥺🥺🥺🥺

    ۲ سال پیش
  • من طرفدار ایوانم

    70

    وایی الان چی شد؟ بلا ملایی سر ایواک نیاد سر این انابت یعنی با لاریسا نقشه داشتن🤔😥

    ۲ سال پیش
  • Dayana

    60

    نهههههه چرا آخه اینجا؟ 😭😭😭نکنه لاریسا و آنابت دست به یکی کردن برای کشیدن اطلاعات؟

    ۲ سال پیش
  • Dayana

    60

    ولی آخه چطور لاریسا که خبر نداره اون زرنیخه! یعنی خبر داره؟ وای خیلی گیج شدم خدا کنه پس فردا پارت بزاره

    ۲ سال پیش
  • افرا

    50

    چرا اینجا تموم شد؟ پفففف

    ۲ سال پیش
  • زهرا

    60

    نننننننننننننننه😰😫😫😩😫😫😫😫😫😫😫😫😫😵😩 چراااااااا باید اینجا تموم بشه 💔

    ۲ سال پیش
  • S

    110

    نه نه نه توروخدا نه😩جای بدی تموم شد خیلی کنجکاو شدم😕 بعدشم خیلی کم بود خداوکیلی واقعا کم بود کاش یکم بیشترش میکردی بعد این همه مدت یکم بیشتر می نوشتی🥺

    ۲ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید