توپاز آبی به قلم صدیقه سادات محمدی(نگار)
پارت پنجاه و یکم :
با قطع کردن تماس، نگاهی به ساعت انداخت. با کمی تأمل، از جا برخاست و مشغول عوض کردن لباس شد. همانطور که پالتواش را میپوشید از اتاق بیرون رفت. آزیتا مقابل تلوزیون روی مبل نشسته و ظرفی از پاپکرن دستش بود. همانطور که نگاهش به فیلم بود و پاپکرن میجوید گفت:
- باز کجا شال و کلاه کردی؟ من حوصلهی جواب پس دادن به باباتو ندارمآ!
شمیم شالگردن را دور گردنش انداخت و گفت:
- میرم دیدن
مطالعهی این پارت حدودا ۵ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۱۱۳۳ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
نسترن
51ببخشید اینجوری میگم اما...(پیری و معرکه گیری)😂والا😑 خوشحالم که همو میبینن اما ۱_کاش مارال ازدواج میکرد الان بچه داشت و تنها نبود۲_عدالت هم میشد چون اسد ازدواج کرده مارال هم میکرد بهتر بود،نبود؟
۳ سال پیش>>>
10والا مارال از ما نظر نخواست :) خودش انتخاب کرد ازدواج نکنه دیه، از کسی نمیتونیم طلبکار باشیم که
۳ سال پیشیگانه
40وای هیجانی شد
۳ سال پیشآریل
60قرار نیست چون مارال ازدواج نکرده اسد هم ازدواج نکنه ۱ مرده نیاز داره ۲ هرکس این حقو داره وقتی نشده نشده پس باید بهترین انتخاب و زندگی رو کرد اتفاقا از نظر من مارال اشتباه کرده هرچقدرم عاشق باشی
۳ سال پیشنفسم
80وای خدا دارم ازخوشحالی میمیرم..بعد از عمری.. در ب دری و دوری.. مارال اسد رامیبینه....مرسسسسسسی نگار جون
۳ سال پیشدخترای من
100ای خدا چقدر قشنگ بود دلم رفت برای حرفای مارال 🥺❤
۳ سال پیشفافا
160باید مارال هم میرفت پی زندگیش الان چند بچه داشت تو تنهایی نمی موندمثل اسد که الان پیشه نوه هاشه به نظرم مارال بیشتر سختی کشیده
۳ سال پیش---
90درسته ولی انتخاب خود مارال بوده که ازدواج نکنه، منتی نیست
۳ سال پیشاسرا
49اینجا که میگن آمدی جانم بقربانت ولی حالاچراآفرین به مارال که هیچ وقت ازدواج نکرد
۳ سال پیش//
102چی چی و افرین :| باید درنهایت بیخیال میشد. وقتی نشده، نشده دیگه
۳ سال پیشنفس
100اره واقعا چرا این قدردیر😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😭😭😭من دلم گرفت نمیخوام بایدازاولش مال هم میشدن چراعاشقا نبایدبهم برسن واقعا چرا😔😔درکل رمان قشنگیه دوستش دارم😊
۳ سال پیشفافا
162وقتی دیده اسد ازدواج کرده چرا مارال فراموشش نکرده ،حتما الان هم مثل فیلم ها میخوان با هم ازدواج کنن، رسما مارال بدبخت شده 😐
۳ سال پیش
مهرو
30بیشتر از همه مرال ضربه خورد این وسط🥺😔